سریسازی بیمحتوا در دو پلتفرم
تاریخ انتشار: ۳ اسفند ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۱۷۳۷۴۲
یکی از مهمترین مثالها در این زمینه به کپیها و برنامههای پیوندی برنامه «شبهای مافیا» برمیگردد و سعید ابوطالب، از بس موفقیت و بازخورد مثبت این برنامه به او مزه کرده است، دست از سر بازی مافیا و متعلقات و مشتقات آن برنمیدارد و تا کفگیر پلتفرمها به ته دیگ میخورد، دوباره با جنبه جدیدی از بازی مافیا سروکلهاش پیدا میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مافیا بازی
در اینکه سعید ابوطالب، کارگردان و برنامهساز خوب و موفقی بهویژه در زمینه رئالیتیشو است، تردیدی نیست و توانسته در این چند سال اخیر، تواناییاش را در تلویزیون و شبکه نمایش خانگی نشان دهد. این کار البته به جز توانایی و استعداد، نیاز به هوش و ارتباطات هم داشت که ابوطالب بهواسطه پیشینه و موقعیتش از هر دوی آنها برخوردار بوده است. شاید اگر هر کارگردان و تهیهکننده دیگری جز ابوطالب میخواست چنین برنامهای بسازد، با آن موافقت نمیشد یا بهسختی مجوز آن را دریافت میکرد اما ابوطالب هم به علت تجربیاتش در رئالیتیشو و برنامههایی چون شام ایرانی، سرزمین ایرانی و رالی ایرانی و هم بهدلیل همان مناسبات و رفاقتهایی که دارد، مسیر همواری برای ساخت برنامهای مثل شبهای مافیا پیشرو داشت. باز از نکتههای قابل اشاره دیگر اینکه ابوطالب که زمان فعالیتش در کمیسیون فرهنگی مجلس، طرح استفاده مدیریت شده از ماهواره را دنبال میکرد، حالا خود از طریق برنامهسازی با مدل ماهوارهای و نمونههای خارجی- البته با محتوای وطنی- به فکر مقابله با جریان نفوذ و معطوف کردن توجه مخاطب از ماهواره به محصولات فرهنگی داخلی است و این نگاه را در تلویزیون و شبکه نمایش خانگی دنبال میکند.
منتقدی مروج فرهنگ غربی
هرچند این نگاه کمی خوشبینانه است و در حالتی بدبینانه و چهبسا واقعبینانه میتوان این برنامهها را کپی دست چندم و اینجایی نمونههای موفق جهانی بدون کپیرایت دانست و گفت کسی که زمانی اعلام کرده بود: «سازمان صداوسیما موظف است حداکثر تا شش ماه پس از تصویب این قانون (طرح استفاده مدیریت شده از ماهوارههای پخش مستقیم) با راهاندازی حداقل سه شبکه تلویزیونی با گستره کشوری نسبت به دریافت و پخش همزمان آن دسته از برنامههای شبکههای ماهوارهای که مغایر با ارزشها و مبانی فرهنگ اسلامی و ملی نباشد، اقدام کند.» در این چند سال خودش به مروج فرهنگ غربی و ماهوارهای تبدیل شده است، هرچقدر برنامهای مثل شام ایرانی تا حدودی توانسته باشد به نمونهای رام و اینجایی تبدیل شود. برنامهای مثل شبهای مافیا چندان با سازوکار فرهنگ ایرانی ــ اسلامی سازگار نیست و با وجود همه تلاشها و رعایتها، تقریبا همه چیز این برنامه رنگ و بویی غربی دارد و فارغ از اصطلاحات خاص بازی مافیا، بیشتر شاهد ادا و اصولی بیگانه با فرهنگ ایرانی هستیم.
ترویج فضای تجملی
گرچه این بازی استدلالی و گروهی ممکن است دستاوردهایی چون دعوت به وحدت و همدلی داشته باشد اما مسیر موفقیت و پیروزی آغشته به انواع خدعه، نیرنگ و فریب است و حتی تکرار آن در قالب یک بازی هرچقدر هم جذاب باشد، اثرات و تبعات منفی خود را در جامعه خواهد گذاشت. حالا فکر کنید چنین برنامهای با این تفکر و نگاه، چطور در پنج سری و تعداد پرشماری فصل و قسمت تولید و در پلتفرم فیلیمو به نمایش گذاشته شد. بهجز بحث اثرات مخرب فرهنگی ناخواسته، ترویج فضای لاکچری و تجملی هم یکی دیگر از ویژگیهای ناخوشایند برنامه شبهای مافیا بود و بازیگران با پوششی تقلیدی از کاراکترهای غربی و سینما و تلویزیون آنسوی آبها در برنامه حاضر میشدند که تناسبی با هنر و شخصیتشان و ریخت مورد انتظار یک برنامه ساخت ایران نداشت. برنامه شبهای مافیا گرچه در شروع و فصلهای اول و بهواسطه حضور مسلط محمدرضا علیمردانی بهعنوان گرداننده و وجود چند بازیکن خوب مثل حامد آهنگی، مجید واشقانی و خداداد عزیزی گل کرد و نان محبوبیت بازی مافیا در جامعه و میان جوانان را میخورد و حتی میتوان گفت که به این بازی در کشور و محفلهای دوستانه و کافهای دامن زد اما از جایی به بعد به قدری به تکرار رسید که خودش تیشه به ریشه خودش زد. حضور هنرمندان و چهرههایی که مهارتی در بازی مافیا نداشتند به افت کیفی برنامه منجر شد و بهجز این برخی تقلبها که از چشم آن همه دوربین و حتی تدوینگر پنهان میماند و به پخش میرسید و شوخیهای کلامی نابجا و به دور از ادب و احترام برخی بازیکنان و از کوره در رفتنهای عدهای دیگر، به پاشنه آشیل برنامه شبهای مافیا تبدیل شد. با این حال ابوطالب و فیلیمو کماکان به ادامه این برنامه اصرار داشتند و جز سوددهی مالی به چیز دیگری فکر نمیکردند.
بازگشت ناخوشایند پدرخوانده
وقتی نام پدرخوانده را میبینیم، بیشتر از هر چیز یاد رمان ماریو پوزو و فیلم مشهور و محبوب فرانسیس فوردکاپولا میافتیم که مارلون براندو در آن نقش دون ویتو کورلئونه و پدرخوانده مافیا را بازی میکرد. بعدها و در نیمه دوم ۸۰ میلادی هم که بازی مافیا در روسیه کلید خورد و بهتدریج جهانی شد، موقع مواجهه با بازیکن پدرخوانده (رئیس مافیا) باز هم این چهره دفرمه و خسته دون ویتو کورلئونه با آن طمانینه و چانه کج است که در ذهن ما سنگینی میکند. اما این ذهنیت از پدرخوانده در برنامهای به این نام در پلتفرم فیلمنت دستخوش تغییر ناخوشایندی شد. این برنامه که دنباله برنامه شبهای مافیا بود، با وجود برخی تغییرات ظاهری و حتی ساختاری در بازی، همان بازی مافیا در سر و شکلی ظاهرا تازه بود و نهتنها برنامه چشمگیری از آب درنیامد، بلکه به دلیل ادامه کم و بیش فضای شبهای مافیا و نابلدی بیشتر بازیکنان، مسیر اشتباه آنها و غیبت بازیکنان درجه یک، به رقابتی طولانی و فرسایشی در هر قسمت تبدیل شد. همه آن نیت و تلاش ابوطالب و سازندگان این برنامه برای جهانی متفاوت از شبهای مافیا و دوری از نقاط ضعف و اشتباهات آن برنامه و طراحی مسابقهای تازه با موضوع بازی مافیا و یک ماه یادگیری و تمرین بازیکنان قبل از برنامه، در عمل راه به جایی نبرد و این برنامه نهتنها موفق به تکرار برنامه شبهای مافیا نشد، بلکه حتی تجربه خوب تماشای قسمتها و فصلهای ابتدایی آن برنامه مبدا را هم لوث کرد و از بین برد. همانطور که اشاره کردیم، خود برنامه شبهای مافیا از جایی به بعد یکسره به تکرار و از رونق افتاد، آن وقت سازندگان این رئالیتیشو با چه جرات و اعتماد به نفسی، طعامی تکراری را هرچند با ظاهر و تزئین اندکی متفاوت اما دقیقا با همان ترکیبات غذایی پیش روی مخاطبان قرار دادند و مهمتر اینکه مدیران پلتفرم فیلمنت چطور حاضر شدند شام بیات پلتفرم دیگری چون فیلیمو را سِرو کنند؟ نکته دیگر اینکه آنچه پدرخوانده را به نسخهای تکراری و ناموفق از شبهای مافیا تبدیل کرد، دایره تقریبا بسته و تکراری بازیکنان بود و همان چهرههایی که حضورشان در شبهای مافیا هم به ورطه تکرار رسیده بود، باز هم در پدرخوانده لبخندهای تصنعی غربی تحویل مخاطبان میدادند.
ارتش شکستخورده سری
فاجعه شبهای مافیا با رئالیتیشو «ارتش سری» به کارگردانی سعید ابوطالب کامل شد و حتی میشد قبل از مواجهه و با توجه به عقبه ناموفق پدرخوانده، شکست آن را پیشبینی کرد. گرچه شاید تفاوت ظاهری ارتش سری با پدرخوانده و شبهای مافیا محسوستر باشد و از پوشش و لایه بیرونی سریال مشهور و محبوب ارتش سری محصول بیبیسی استفاده شده است اما باز این بهرهمندی از سازوکار بازی مافیاست و با یک بازی گروهی و استدلالی مواجهیم که مثل بازی مافیا که یک گروه مافیا و یک گروه شهروندان مقابل هم قرار میگیرند، اینجا هم یک گروه گشتاپو (آدم بدها) و یک گروه پارتیزان (آدم خوبها) را داریم که به جنگ یکدیگر میروند. فارغ از اینکه به دلیل ترکیب بازیکنان و طراحی بد لباسها که قرار است تداعیکننده فضای سریال ارتش سری باشد، این رئالیتیشو کاملا در سطح حرکت میکند و تصنعی به نظر میرسد. استفاده از آن ماسکهای برنامه «پدرخوانده» به عنوان نمونه هم نشان میدهد این ادامه همان سفره پهنشده برنامههای پیشین ابوطالب است و دیگر هم فرقی نمیکند بازی مافیا با چه سروشکلی و با چه اسمی و در کدام پلتفرم تولید و پخش شود. تاریخ مصرف این فستفود بیمزه دیگر سرآمده است. چرا فست فود؟ چون یک بار ابوطالب در گفتوگوی اختصاصی با جامجم و در قیاس با برنامههای تلویزیونی که به زعم او مثل غذای خانگی و دستپخت مادر هستند- شبکه نمایش خانگی را مثل فستفود و غذای بیرون دانسته و گفته بود: « فستفود را میشود ماهی یا هفتهای یکبار خورد. اگر ۱۰ روز پشت سر هم بخورید، باید در بیمارستان بستری شوید.» حالا اینکه چرا ابوطالب کماکان اصرار دارد فستفود تکراری را به خورد مخاطبان دهد و برای تهدید سلامتی فرهنگی جامعه با پلتفرمها دست به یکی کند، نمیدانیم.
روزنامه جام جم
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: پلتفرم سعید ابوطالب مافیا برنامه شب های مافیا بازی مافیا رئالیتی شو برنامه ای برنامه ها پلتفرم ها ارتش سری یک گروه فست فود
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۱۷۳۷۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عهد کردیم خودسانسوری نکنیم
به گزارش قدس آنلاین، این برنامه در هر قسمت، یکی از پروندههای مهم و چالشی کشور را بدون واسطه بررسی میکند. فصل اول بیواسطه در ۲۶قسمت از شبکه یک سیما پخش شد. این برنامه محصول سازمان هنری رسانهای اوج است که روی آنتن شبکه یک سیما میرود. درباره جزئیات بیشتر این برنامه با «محمدعلی صدرینیا» کارگردان و تهیهکننده «بیواسطه» گفتوگو کردیم که میخوانید.
در این فصل سراغ فضاهایی رفتید که پیش از این کمتر دوربینی به آنجا رفته بود، مثل کارخانه اسلحهسازی یا مراکز هستهای. تمایز و ویژگی فصل دوم «بیواسطه» را نسبت به فصل اول چه میدانید؟ تلاش ما در فصل دوم این است فضای رنگارنگی از سوژهها، موضوعات و لوکیشنها را داشته باشیم و مانند فصل اول به دنبال این بودیم دوربین «بیواسطه» سراغ روایتهایی برود که مخاطب، کمتر تصویر و تصوری از آنها دارد. در فصل دوم سراغ موضوعاتی رفتیم که مردم امکان حضور در آن فضاها را ندارند؛ مثلاً در قسمت اول به کارخانه اسلحهسازی پارچین رفتیم که یک مجموعه نظامی با حساسیتهای بالای امنیتی است یا قسمتی دیگر سراغ رئیس سازمان انرژی اتمی رفتیم و به موضوع صنعت هستهای پرداختیم. وارد فضاهایی مثل رآکتورها و خط تولید رادیوداروها شدیم که کمتر دوربینی به آنجا رفته است. همچنین در این فصل سراغ برخی معضلات و مشکلات اجتماعی رفتیم که روایتهای کمتر دیدهشدهای در قاب تلویزیون داشتند؛ مثلاً به بعضی از مناطق محروم سیستان و بلوچستان و یا حاشیه شهر تهران رفتیم که تاکنون روایتهای کمی از آنها روی آنتن دیدهایم.
موضوعاتی مثل صنعت هستهای و توان نظامی، موضوعاتی حساس هستند که کمتر برنامهسازی سراغشان رفته است و به دلیل کمبود روایتهای داخلی در این باره، مردم برای یافتن پاسخ پرسشهایشان به روایتهای غیررسمی و رسانههای خارجی هم رجوع میکردند، چه شد که این ضرورت روایتگری، امروز احساس شد؟ اهمیت و ضرورت این موضوع از سالها پیش مشخص بود اما بستگی داشت که تیمهای برنامهساز با چه نگاهی سراغ این موضوعات بروند و اینکه دستگاهها و بخشهایی که باید پاسخگو باشند چقدر همراهی و همکاری کنند. ما از فصل اول در «بیواسطه» با خودمان عهد کردیم خودسانسوری نداشته باشیم. وقتی سراغ موضوعی میرویم، تا جایی که ممکن است پرسشهای مردم را در آن حوزه بپرسیم. در قسمت اول این فصل که سراغ کارخانه اسلحهسازی و مرکز صادرات دفاعی رفتیم درباره مباحث مرتبط با موشک، پهپاد، توان نظامی و اهمیت آن سؤالات صریحی پرسیدیم. در قسمتی که مرتبط با موضوع هستهای بود مسئله اصلی ما، پرداختن به این پرسش مهم در اذهان عمومی بود که با وجود تحریمهای جدی کشورمان بهخاطر انرژی هستهای، منافع این صنعت چیست و چرا اثراتش را نمیبینیم؟ ما تلاش کردیم سراغ این پرسش برویم و به آن پاسخ بدهیم. ولی ماجرا، سمت دیگری هم دارد که نهادها و مسئولان هستند و بستگی به همراهی و همکاری آنها دارد. خوشبختانه وزارت دفاع و سازمان انرژی اتمی با روی خوش ما را همراهی کردند ولی در مسیر تولید برنامه با دستگاههایی مواجه شدیم که همچنان نگاه سنتی دارند و زمانیکه میفهمند مجری برنامه، محمد دلاوری است یا ممکن است سؤالاتی بپرسد که ضعفها و کمکاریشان عیان شود تمایلی به مشارکت ندارند و ترجیح میدهند با حضور در یک برنامه تلویزیونی خنثی، گزارش عملکرد بدهند، به جای اینکه پاسخگو باشند.
ساخت چنین برنامههایی میتواند مسیر برنامهسازی سیاسی را در رسانه ملی هموار کند؟
امید و تلاش ما همین است. تولید برنامه در استودیو برای ما راحتتر و بیدردسرتر است، چرا که هماهنگی لوکیشنهایی خارج از تهران برای تیم تولید، فرسایشی و سخت است اما فکر میکنیم این شکل از پرداخت به سوژهها و مطالبهگری سبب میشود برنامهسازی سیاسی را یک گام به جلو ببریم.
اگر رسانههای رسمی از زیر بار برنامهسازی سیاسی شانه خالی کنند، رسانههای خارجی و غیررسمی وارد این حوزه میشوند و میدان روایتها از سوی راویان داخلی خالی میشود. همینطور است. معمولاً رسانه ملی تمایل به ساخت برنامههای سیاسی دارد تا مرجعیت رسانهای داشته باشد ولی بخشی از ماجرا به نهادها و دستگاههای مختلف برمیگردد که آنها هم باید این نگاه را داشته باشند. ما در مسیر تولید فصل دوم «بیواسطه» دستگاهها و وزارتخانههایی را داشتیم که با آغوش باز پذیرای ما بودند و ضعفها و قوتهایشان را صادقانه میگفتند اما گارد برخی از دستگاهها و نهادها به روی ما بسته بود و حتی به صورت غیررسمی میگفتند سمت ما نیایید. این ناشی از ضعف عملکردی آن دستگاه یا نگاه دهه شصتی روابط عمومیهایشان به رسانه است. حتی این نگاه وجود دارد که اگر دیده نشوند یا فراموش شوند بهتر از این است که در معرض توجهات رسانهای قرار گیرند.
مرز استقلال رأی در روایتهای «بیواسطه» که سفارشدهنده آن، سازمان اوج و پخشکنندهاش رسانه ملی است تا کجاست؟ «بیواسطه» وقتی موفق خواهد بود که واقعیت ایران امروز را به مخاطبان نشان دهد. این واقعیت، اجزای مختلفی دارد که شامل پیشرفتها، ضعفها، قوتها و کمبودها در حوزههای مختلف میشود. آنجایی مخاطب، ما را باور خواهد کرد که بفهمد واقعیت را به او میگوییم، یعنی هم نیمه پر لیوان را به او نشان میدهیم و هم نیمه خالی را. ما سعی نکردیم دوربین «بیواسطه» را به دوربین تبلیغاتی یکطرفه تبدیل کنیم. هم سراغ پیشرفتها میرویم و هم ضعفها. تلاش ما این است روایتی واقعی از اتفاقات و ماجراها داشته باشیم، چون نقطه مطلوب ما و مخاطبان، همینجاست. ما در عصری زندگی میکنیم که روایتها یکسویه نیستند و اگر درباره موضوعی روایتی داشته باشیم که درست نباشد، روایت دیگری از آن در شبکههای اجتماعی منتشر میشود؛ پس اعتماد مخاطب برایمان مهم است.
گاهی هزینههای اجتماعی که تلویزیون پس از پخش برنامههای سیاسی داده آنچنان سنگین بوده که ترجیح میدهد سراغ اینگونه از برنامهسازی نرود، اما نپرداختن به موضوعات روز در رسانه ملی چه هزینههایی برای جامعه پرسشگر امروز دارد؟ بهنظرم رسانه ملی باید برندهای ماندگار در برنامهسازی سیاسی داشته باشد و این برندها، مقطعی نباشند. اگر قرار است روی افکار عمومی اثرگذار باشد باید تحملش را بالا ببرد تا بتواند برندهایی از برنامههای تلویزیونی سیاسی جدی را خلق کند که مجری معتبر و دارای کاراکتر ویژه داشته باشد. در گام اول، تلویزیون باید در حوزه برنامهسازی سیاسی، برندسازی کرده و سپس آن برند را حفظ کند. ما با موضوعات مختلفی در جامعه مواجه هستیم که در مقاطع مختلف درباره آن، برنامهای ساخته و هر بار برند جدیدی خلق میشود. مثلاً در مقطع انتخابات، یکسری برنامهها روی آنتن میرود که با گاردهای بازتری به موضوعات روز جامعه میپردازد و پس از پایان انتخابات، آن برنامه و پرداخت به آن موضوعات، تمام میشود. مثلاً مسئله حجاب در مقطعی حساسیت بیشتری دارد و در یک بازه زمانی کوتاه، برنامههای گفتوگو محور با رویکردی باز در این باره روی آنتن میرود اما بعد تعطیل میشود. رسانه ملی بابت این برنامهها، هزینههای اجتماعی میدهد در حالیکه اگر برندهایی ثابت با رویکردی مشخص طی سالها ساخته شود و همیشه روی آنتن برود، اعتبار و مخاطب پیدا میکند. در چنین وضعیتی، آن برنامه سیاسی و اجتماعی برند میتواند در موقعیتهای مختلف، موضوعاتش را متناسب با شرایط روز به آن مباحث اختصاص دهد ولی وقتی نگاهها مقطعی شود سبب میشود هر دفعه، برند جدیدی خلق شود و برای جا افتادن و اعتباربخشی آن، هزینه و تلاش مضاعفی صورت گیرد ولی زمانیکه بناست اثرگذار باشد، آن ماجرا تمام شده و برنامه هم تعطیل میشود. این رویکرد، اشتباه است و در این سالها ضربهاش را در مدیریت افکار عمومی خوردیم. کاش برندهای ماندگار برنامه سیاسی را در تلویزیون داشته باشیم و مدیران سازمان، فشارهای بیرونی که به صدا و سیما میآید را تحمل کنند تا این برنامهها استمرار یابند. امیدوارم برنامه «بیواسطه» در یک بازه زمانی طولانی روی آنتن بماند و به یک برنامه مقطعی تبدیل نشود. اگر قرار باشد «بیواسطه» به برنامهای مطالبهگر تبدیل شود که هر بار سراغ پروندههای جدید و جنجالی میرود، مماشات نمیکند و بررسی دقیق و موشکافانه دارد، باید به برندی ثابت تبدیل شود. در صورت استمرار در ساخت و پخش چنین برنامههایی میتوان به اثرگذاری آنها در طولانی مدت امیدوار بود. زهره کهندل